توصیههای پدری به فرزندانش! - برشی از زندگی
نقل قول مستقیم از اعتماد ملی :
- عقل، اندیشه و سنجش دقیق و موشکافانه واقعیتهای زندگی و
تامل در لایههای آشکار و پنهان آنچه پیرامون ما میگذرد، همه و همه کشک است
- هرگز کتاب تاریخ نخوان
-صداقت و یکرنگی را ببوسید و بگذارید کنار
- تا میتوانید نفت مصرف کنید
- هرگز سراغ <طنز> نروید
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- عقل، اندیشه و سنجش دقیق و موشکافانه واقعیتهای زندگی و تامل در لایههای آشکار و پنهان آنچه پیرامون ما میگذرد، همه و همه کشک است. تفکر، دشمن درجه یک انسان است. جز معطل کردن و به زحمت انداختن بشر هیچ خاصیتی نداشته. اصولا کرکره عقل و اندیشه را پایین بکشید و در هیچ تصمیم و اقدام و انتخابی حتی به اندازه سر سوزن اجازه دخالتش ندهید. تمام مصائب تاریخی بشریت محصول تفکر و تعقل و نازکبینی و فضولی در مقدرات اجتماعی است. به جای این دشمن دوستنما، به دوست واقعی و مخلص انسان یعنی تقلید و شیدایی و سرسپاری عاطفی به این و آن، اعتماد کنید. هیچگاه ساز جداگانه سر ندهید! همواره همچون رمه گوسفندان به هر سو که دیگران میروند بروید. هرگز حتی از سر کنجکاوی و به اندازه چند گام کوچک، از گله جدا نشوید که گرفتار گرگ بیابان میشوید. همچون <بز گر> نباشید که گاه راهی جداگانه برمیگزیند. تجربههای نو یعنی چه؟ راه همان است که از گذشته تا به حال بوده است. راه نو، چاه است. عقل و اندیشه نیز راهزن و حرامی و بدخواه! دشمن اول بشر، همین عقل و تفکر است!
2- هرگز کتاب تاریخ نخوانید. البته جز برای نمره گرفتن و گذران دوران تحصیل که نهتنها تاریخ، بلکه گاه ناگزیر از خواندن فلسفه و ادبیات و معارف و غیره نیز هستید. مدرک را که گرفتید، همه را به ویژه کتاب تاریخ را دور بریزید. تاریخ نیز دشمن بشر است. بیخودی انسان را بدهوا میکند، فریب میدهد به اشتباه میاندازد، زبانم لال، دچار گرتهبرداری و عبرتآموزی (به اصطلاح)! میشود و آنگاه باید خر را آورد و باقلای رسوایی بار کرد!
توجه داشته باشید که اصولا همه کتابهای تاریخ مهمل و بیفایده و وقت تلف کن و منحرفکنندهاند به ویژه اگر مربوط به تحولات اجتماعی باشد یا خدای ناخواسته پیرامون دوران قرون وسطی در اروپا و قضایای چندشآور رنسانس!
تاریخ جنگ اول و دوم جهانی و ظهور و سقوط رایش سوم و فاشیسم و کمونیسم و امثال اینها که اصلا به درد نخور و چرند است. ربطی هم به ما ندارد. تازه تاریخ نهضت مشروطه و علل ناتمام ماندن یا انحراف یا هر ماجرای دیگر در این قضیه بیسر و ته نیز چنگی به دل نمیزند. چه بهتر که به جایی نرسید. در مورد تاریخ معاصر و تحولات چند دهه اخیر هم که بهتر است خفقان بگیرم. اصلا شتر دیدی ندیدی. چه میخواستند؟ چه کردند؟ چه شد؟ چه باید میشد؟ چه خواهد شد؟ اینها همه از عوارض حاد ابتلا به مطالعه تاریخ است. خدا از این بلیه شیطانیه محافظت کند شما را!
3- صداقت و یکرنگی را ببوسید و بگذارید کنار! نه از کسی توقع ارتکاب چنین کژرویهایی را داشته باشید به ویژه اگر از متولیان ساحت مقدس قدرت باشند و نه خودتان را در مخمصه اینگونه صفات که لایق بچهمثبتها است گرفتار کنید. صداقت، حداکثرش شبیه چاشنی برای غذا است. اصل مواد غذا، چیزهای دیگر است. نمک و فلفل و ادویه و وانیل هم شد غذا؟! گاهی مختصر نمایش صداقت برای پیشبرد امور لازم است تا همچون چاشنی، به غذای تدبیر امور، طعم بدهد. خلاصه قید صداقت را بزنید وگرنه دچار کابوس میشوید!
این که گفتهاند: النجاه فی الصدق، برای قدیمها بود. راستگویی چیزی جز زر و وبال نیست. اگر قبول ندارید یا حتی اندکی دچار تردید شدهاید به کتاب مقدس <شهریار> اثر زندهیاد برادر ماکیاولی مراجعه کنید؛ آب پاکی را میریزد روی دست شما. آسوده میشوید. قدرت تحلیل پیدا میکنید. هم خودتان آنالیز میشوید و هم همه چیز را میتوانید آنالیز کنید. اصلا با رهنمودهای این آقا، همه جهان و تحولاتش آنالیز میشود!
4- تا میتوانید نفت مصرف کنید. همه چیزتان را نفتی کنید: ظرف و ظروف، لباس، خودرو، خوردنی و آشامیدنی، مدل مو، عینک، تسبیح، قلم، کفش، پیپ و حتی عصای دستتان را!
بیخود میگویند مصرف مواد نفتی سرطانزا است. نفت اگر بوی گند میدهد در عوض اسباب شوکت فراهم میکند. در واقع مهمترین ماده نیروزا (که البته مصرف آن از نظر فیفا دوپینگ هم به شمار نمیآید) همین ماده مظلوم و لغزندهای است که خوشبختانه به فراوانی در اختیار ما است. به نظر من که سالیان سال تجربه اندوختهام و چندین پیراهن بیش از شما فرزندانم پاره کردهام، نفت، معیار و شاخص اصلی هر انتخاب است. هر چیز و هر کس که نفتی بود، شایسته انتخاب است؛ خواه برای ازدواج، خواه برای ریاست و وکالت و غیره.
شاید به همین دلیل است که یکی از فرزانگان عزیز فرمودهاند: <حافظ>، حافظه ملی ماست و من نیز میگویم که: <نفت> ماده اصلی هویت ملی ماست! آخ که نمیدانید پول هنگفت حاصل از فروش نفت چه حالی میدهد! در تعقیبات نمازهای یومیه برای استدامه بقای وجود شریف نفت دعا کنید.
5- هرگز سراغ <طنز> نروید. طنز در واقع همان موادمخدر است که متأسفانه به علت تبلیغات عوامفریبانه گاهی به عنوان دارو مطرح شده است. طنز شبیه مار خوشخط و خال است که به قول شاعر:
<که پشت مار بنفش است و زهر او قتال!> گول ظاهر فریبنده و خندهآور - یا به قول برادر علی لاریجانی مبتهجکننده (فارسیاش همان خندهآور است- ) و حتی گاه انتقادی این فعل نامربوط، یعنی طنازی - را نخورید که اولا اعتیادآور است، ثانیاً گاهی تفکربرانگیز است که خیلی خطرناک است، ثالثاً در مواردی نیز اسباب دردسر میشود. در ضمن و از همه مهمتر، بوی خاصی هم دارد؛ شبیه بوی سوزش چیزی یا جایی!
البته اگر گاهی در محفل و مجلس مهمی، مثلاً در محضر یکی از مقامات صاحبنفوذ محل، جوک بیمزهای را از زبان گهربار آن مقام محلی شنیدید حتما و بیدرنگ قاه قاه بخندید. چرا؟
چون اولا حساب جوک از طنز جداست حتی اگر طنزنما باشد، ثانیاً اگر نخندید آن مقام عزیز گمان میبرد مطلب را نگرفتهاید، پس به زحمت میافتد و دوباره جوک بیمزه را از اول تکرار میکند.
6- عزیزانم! تلاش کنید در زندگی داخلی و خانوادگی خود همواره رفتار مقتدرانهای داشته باشید. به کسی رو ندهید. اعضای خانواده معمولا کمظرفیتاند، اندک مسامحه و رواداری و به اصطلاح آزادی و اینجور زهرماریها مشاهده کنند، جوّگیر میشوند، دور میگیرند و خدای ناخواسته امر بر آنان مشتبه میشود و چهبسا ممکن است تشبّه به ناهمجنس پیدا کنند و جفتک بزنند. پس همواره در داخل منزل مستبد باشید، بدون رودربایستی، البته با زبان نرم و عزیزم گفتن و جانم شنفتن.
اما در بیرون منزل، در اجتماع، در میان اغیار، یک لیبرالدموکرات تمامعیار باشید. نه اینکه واقعا باشید، وانمود کنید که هستید. اینگونه است که هم در منزل همه حساب کار دستشان خواهد بود و هم در بیرون؛ به قول شیخ سعدی، همچون نقل و نبات شما را خواهند مکید.
7- هرگز وارد هیچ دسته و گروه و حزب و اتحادیه و کمپین و تحصن و تجمع و راهپیماییای نشوید. اصولا کار جمعی یعنی خرّیت؛ به همین شفافیتی که گفتم!
فرد باید فردی زندگی کند. رئیس زندان شاه گاهگاه که برای بازدید زندان قصر میآمد به زندانیان سیاسی میگفت: ما اینجا <ما> نداریم، هر کس، <من> است. مقصودش همین توصیه ارزشمندی بود که من میگویم: <هر کسی کار خودش، آتیش به انبار خودش.> و یا اینکه: <نخود، نخود، هر که رودخانه خود> سرتان به کار و زندگی خودتان باشد، دنیا را اگر آب ببرد، شما را بهتر است خواب ببرد. مراقب باشید هیچگاه برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی یا زبانملال سیاسی و فرهنگی و غیره گول نخورید. اینکه در دانشگاه چه میگذرد یا مشکلات کارگری یا مسائل اقتصادی چیست یا روزنامهها و نشریات چه روزگاری دارند، وسوسههای موذیانه یک مشت معلومالحال است برای برهم زدن آرامش زندگی فردی شما! خواهش میکنم از زندگی عبرتانگیز من فلکزده درس بگیرید. در ضمن روزنامه خواندن را ترک کنید. از دخانیات بدتر است!
8- متفاوت باشید. اشتباه نکنید! نگفتم نوآوری کنید که البته نیاز به تعقل و تفکر دارد که پیش از این توصیه کردم از برای متفاوت بودن کافی است آنچه را که خردمندان، کارشناسان، صاحبنظران و افراد باتجربه میگویند درست معکوساش کنید. مثلا روزها چراغهای خودروی خود را روشن کنید، شبها با چراغ خاموش رانندگی کنید. این کار به <متفاوت بودن> شما کمک میکند. اگر کسی هم اعتراض کرد مطمئن باشید ریگی به کفش دارد. چهبسا منافع او به خطر افتاده، یا احتمالا از طرف یکجور <مافیا> موضعگیری میکند. اعتنا نکنید. البته کاملا مراقب باش که در عرصه متفاوت بودن، خط و خطوط قرمز را مخدوش نکنی. همین و همین! چون در غیر این صورت به قول شیخ مصلحالدین سعدی:
<به خون خویش باشد دست شستن.>
9- زبان و ادبیات عوامانه را با تمام وجود بیاموز و در محاورات به تمامی استعمال کن. آداب و عادات و اصطلاحات و مراسم آیینی و فولکلور مردم همچون شاهکلید ورود به اقیانوس عواطف آنان کارساز است. ادبیات اتوکشیده و برقانداخته و قلمبهسلمبه روشنفکرانه برای لای جرز دیوار هم خوب نیست. اعتقادات هرچه سطحیتر، بیبنیانتر، خرافاتیتر و مهملتر؛ برای عوام جذابتر و رمزآمیزتر. بخش مهمی از پیشرفت بشر وامدار همین خرافات بیپایه و اساس است.
اصولا قوام بسیاری از جوامع بشری به وجود نازنین اعتقاد راسخ به خرافات وابسته بوده است. مراقب باشید هرگز با صاحبمنصبان و متولیان و عرضهکنندگان کالاهای عامهپسند بهویژه خرافات و مهملات سرشاخ نشوید. اصلا چرا بشوید؟! نان شما در رواج این کسب و کار است.
10- برای پایداری و استمرار جریان باد دعا کنید و همواره در تمام مراحل زندگی بهویژه در عرصه زندگی اجتماعی، با تمام وجود خود را در معرض جریان باد قرار دهید. به هر سو که وزید مبارک است، به آن اقتدا کنید. مبادا که هیچگاه نقد زندگی خویش را به نسیه وعدههای آرمانی این و آن ببازید! اصولا پایمردی و استواری بر یک عقیده و خواست، هرچند هم ارزشمند، کار اشتباه و نادرستی است.
القصه: این وصایای عشره را تقدیم فرزندانم میکنم که سعادتمند شوند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------