خواب خرگوشی - برشی از زندگی
دلم می سوزد
دلم به حال خودم می سوزد !
امروز بانگ بلند تبل ها و سنچ ها بلند بود ! دستان به هوا می رفت
و زنجیر ها کوبیده می شد که از بند جسم آزاد شوید ! دریغاااااا
دریغا از مردی که خود زیر شلاق ظلم و ستم کمر خم می کنند و به آزادی
و آزادگی حسین می گریند ! راست می گفتی دکتر ! همان وقت ها هم
همین طور بود و مردم نمی دیدند ! و اکنون نخواهیم دید ! راه را از بیراه ...
که حسین انقلابی بود ! و ما مثل گوشت سرد و مرده بی تفاوت از اینکه
خواهران و برادرانمان به زنجیر کشیده شده اند ! بی تفاوت از اینکه حق
طبیعی مان برایمان آرزو شده زندگی می کنیم ! آری سازشگریم ما !
حذب بادیم ما ! کجایید که ای شهیدان خدایی ! که ببینید خاک و خونی که دادیم
برای چه بود ؟ دلم می سوزد به حال خودم حتی گریه هم نمی کنم !!
وقتش که برسد از پیله خود سر باز می کنم و چون تیری در کمان پرتاب خواهم شد
به زودی به زودی به زودی ...
دلم به حال خودم می سوزد !
امروز بانگ بلند تبل ها و سنچ ها بلند بود ! دستان به هوا می رفت
و زنجیر ها کوبیده می شد که از بند جسم آزاد شوید ! دریغاااااا
دریغا از مردی که خود زیر شلاق ظلم و ستم کمر خم می کنند و به آزادی
و آزادگی حسین می گریند ! راست می گفتی دکتر ! همان وقت ها هم
همین طور بود و مردم نمی دیدند ! و اکنون نخواهیم دید ! راه را از بیراه ...
که حسین انقلابی بود ! و ما مثل گوشت سرد و مرده بی تفاوت از اینکه
خواهران و برادرانمان به زنجیر کشیده شده اند ! بی تفاوت از اینکه حق
طبیعی مان برایمان آرزو شده زندگی می کنیم ! آری سازشگریم ما !
حذب بادیم ما ! کجایید که ای شهیدان خدایی ! که ببینید خاک و خونی که دادیم
برای چه بود ؟ دلم می سوزد به حال خودم حتی گریه هم نمی کنم !!
وقتش که برسد از پیله خود سر باز می کنم و چون تیری در کمان پرتاب خواهم شد
به زودی به زودی به زودی ...